دروغ بگو تا باورت کنند
آب زیر کاه باش تا بهت اعتماد کنند
بی غیرت باش تا آزادی حس کنند
خیانت هایشان را نادیده بگیر تا آرام باشند
کذب بگو تا عاشقت شوند
هرچه نداری بگو دارم
هرچه داری بگو بهترینش را دارم
اگه ساده ای ، اگه راستگویی ، اگه باوفایی ، اگه با غیرتی
اگه یکرنگی بدان که همیشه تنهایی رفیق …
مثل ساحل آرام باش…
خواهی دید که دیگران
مثل دریا بی قرارت می شوند…
زندگی تفسیر سه کلمه است:
خندیدن، بخشیدن، فراموش کردن،
پس تا می توانی،
بخند، ببخش، فراموش کن.
زندگی باغی ست
که باعشق باقی ست
مشغول دل باش نه دل مشغول
بیشتر غصه های ما ازقصه های خیالی ماست
اگر فرهاد باشی همه چیز شیرین ست
بابا داشت روزنامه میخوند
بچه گفت: بابا بیا بازی!
بابا که حوصله بازی نداشت
ی تیکه از روزنامه رو ک نقشه دنیا بود
رو تیکه تیکه کرد و گفت :
فرض کن این پازله…! درستش کن!
چند دقیقه بعد بچه درستش کرد
بابا، باتعجب پرسید:
توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟!
بچه گفت: ادمای پشت روزنامه رو درست کردم …
دنیا خودش درست شد
تو را پاک آفرید ایزد ز خود شرمت نمی آید
که روزی پاک بودستی ، کنون آلوده دامانی ؟
رسیدن فردا برای هیچکس حتمی نیست،
پس به کسانی که دوستشان دارید ابراز عشق کنید، شاید فردا هرگز نیاید.
حــســـرت واقــعــی رو وقــتـــی مـــیــخـوری
کــه بـبــیـنـی بــه انـــدازه
ســـنــت زنـــــدگــــی نــــــکـــردی . . .
زن دوست داشتن ِ نصفه و نیمه نمی فهمد
یک زن را
یا باید پرستید
یا به حال خود رها کرد …
خاکستری ، فرسوده اش می کند
افسرده اش می کند …
بیشتر از نبودنت …
بیشتر از سیاه مطلق …
ﺩﯾـﺮ ﺷـﻨـﺎﺧـﺘـﻤـﺖ !
ﺗـﻮ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺧـﻮﺏ ﺑـﻮﺩﯼ ...
ﻭﻟـﯽ ﺧـﻮﺩﺕ ﻧـﺒـﻮﺩﯼ ! ﻣـﻦ ﺑـﻪ ﺭﺳـﻢ ﺭﻓـﺎﻗـﺖِ ﺩﯾـﺮﯾـﻨـﻪ ﻣـﺎﻥ ..
ﭼـﺸـﻤـﺎﻧـﻢ ﺭﺍ ﻣـﯽ ﺑـﻨـﺪﻡ ؛ ﺗـﻮ ﻫـﻢ ﻧـﻘـﺎﺑـﺖ ﺭﺍ ﺑـﺮﺩﺍﺭ ﺭﻓـﯿـﻖ ...
پروردگارم ... شکوفایی روزت را سپاس میگویم که تاریکی شب را پایان می بخشد و تاریکی شب را نظاره گرم که هیاهوی روز را سرانجام است؛ در این میان این "من" هستم که بالا میروم؛ پایین می آیم ؛ خوشحال و غمگین می شوم؛ تهی و سرشار می شوم و باز.... همان میشوم که بودم، پروردگارم بندگی ام را بپذیر.
گاهی متفاوت باش بخشش را ازخورشید بیاموز که ترازوئی ندارد سبک وسنگین نمیکند جدا نمی سازد و فرقی نمیگذارد. به همه از دم روشنایی می بخشد محبت را بی محاسبه پخش کن دروازه های قلبت رابه روی همه بگشا و باور داشته باش خدایی که در این نزدیکیست، بهترینها را برایت رقم زده است...
یلدای آدمها همیشه اول دی نیست ،
میتونه تمام شبایی باشه كه یه غمی ، دلتو چنگ میزنه
و به نظرت صبح نمیشه .
هیچ زمستانی ماندنی نیست حتی اگر شبهایش یلدا باشد....
امیدوارم زندگیتون فقط یه شب یلدا داشته باشه اونم اول دی باشه .
همه لحظه های پایانی پاییزیتان پر از خش خش آرزوهای قشنگ..
برای یک دوستت دارمِ ساده!
دو فنجان
قهوه ی داغ!
سه روز تعطیلی در زمستان!
چهار خنده ی بلند!
و پنج انگشتِ دوست داشتنی!
که لابلای انگشتانم جای گیرد...
اينجا قطب است!
شايد از قطب هم سردتر...
مردماني كه دلشان سخت سرد و بي بخار شده است...
چشماني كه محبت را به شهوت فروخته اند...
و دستاني كه اگر هم دستگيري كنند بي دليل نميكنند...
شايد اين روزها همه با خود اين جملات را زمزمه ميكنيم.
اما
يك چيز مي ماند:
من ميدانم كه به اندازه ي اين سرما ، آنطرفتر آتش محبتي شعله ور است
ميدانم كه به ازاي هر جنگي ، صلحي برپاست
ميدانم خدايي آن بالا نشسته كه نگهباناني بر زمين گماشته تا تو را دست گيري كنند، وسيله هايي كه لحظه به لحظه زندگي به تو ميدهند...
آرام باش!
سخت از لطف بي كران آرام باش ، كه آرام سختي ها را پذيرا باشي!
آسمان خیره به چشمان تو باران شد و ریخت
به نگاهی دل یوسف چو زلیخا شد و ریخت ...
ممکن است به آرامی راه بروم اما هیچگاه به عقب راه نخواهم رفت
مگر زمانی که خود را آماده پرش طول ببینم.
ای خدای بزرگ
به من کمک کن تا وقتی می خواهم
درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم،
کمی با کفشهای او راه بروم.
دکترشریعتی
نمیدانم چه بگویم از اشک و آه....
شاید بهتر این باشد:
بغض هایت را برای خودت نگه داری؛
گاهی سبک نشوی، سنگین تری ...
همچون باران باشیم ،
رنج جدا شدن از آسمان را
در سبز کردن زندگی جبران کنیم . . .
تونل ها ثابت کردند که حتی در دل سنگ هم,راهی برای عبورهست....ما که کمترازآنها نیستیم؟!
تصمیم با توست،
زمانی که زندگی تو را به زمین میزند
بمانی یا برخیزی؟
این روزها دیگر هر صدایی که می آید منتظرم تا تو باشی.
آتشی در سینه دارم که جز با دیدن رویت آرام نمیشود.
آه ...چه طولانی شد این عطش ! چقدر جانگداز است این فراق!
چگونه تو در میان ما باشی و دیدار رویت ممکن نباشد؟ آیا جز این است که ما خود حجاب خودیم؟
مولا ! مددی کن. تو را به این جمعه های پر از آه قسم . ...بیا.
خدایا!
تمام گلهای آفتابگردان فقط یک خورشید دارند و با نور و مهر یک آفتاب رشد میکنند ُ کاش تمام اندیشه ها و احساسات من فقظ با مهر تو جان میگرفتند..... بر من بتاب!
سلام خدا......
اگر اجازه میدهی برایت درد دل کنم
شنیده ام که گریه بر تمام دردها دواست
دل مرا بخوان به سوی خود که تا سبک شوم
پناهگاه این دل شکسته خانه ی شماست....
همراهی تو با من مثل نفس کشیدن است
آرام ، بی صدا ، همیشگی....
دیــــگر برایم مهم نیستــــ ...
برایـــم مهم نیست دیگران
چه میگویند !
زیرا
من فقط خودم هستم ...
خودم ، که عاشق تو هستم
مصرعی از قلب من
با مصرعی از قلب تو
شاه بیتی می شود در دفتر و دیوان عشق
عزیز ِ دلم
هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست
لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےكنمـــ
...
تو هنوز با تمام ِ نبودنت
تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے ...
من از طــــــرح نگاه تـــــو امید مبهمی دارم
نگاهتــــــ را نگیــر از من که با آن عالمـــــی دارم
بدون سیب
کاشف جاذبه می شدم،
تنها اگر :
من و تو و نگاهـــــــــــــــــــــ ــــت،
قبل از نیوتن بودیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــم
و چه آهنگِ زیباییست
این آهنگِ بودن و نبودنِ تو ...
نمیدانی
چطور گیج می شوم
وقتی هرچه می گردم
معنی نگاهت
در هیچ فرهنگ لغتی
پیدا نمی شود ... !
کلمات بی صدای تو روحم را نوازش می کند
انگار در پس تنهایی
انگشتان آشنایی ساز مرا می نوازد
به وسعت لبخند آهنگین می شوم ...
نت های آرام ، کوتاه و مداوم ...
لحظه دلنشین می شود
آرام می شوم
برای توووووووو ........
برام هیچ حسی شبیه تو نیست ! کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم . . .
برام هیچ حسی شبیه تو نیست تو پایان هر جستجوی منی
تماشای تو عین آرامشه .. تو زیباترین آرزوی منی
اگر "تو" را امتحان میگرفتند،
بی شک من
رتبه اول میشدم
...
بس که تکرار کردم
نامت را در مرور خاطرات!
تعداد صفحات : 2